سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه خداوند، بنده ای را دوست بدارد، عمل کردن به هشت صفت را به او الهام فرماید : چشمْ فروپوشیدن از محارم خدا، ترس از خداوند ـ جلّ ذِکرُه ـ، شرم، بردباری، شکیبایی، امانتداری، راستی و بخشندگی . [امام صادق علیه السلام]
محبت
دو رکعت نماز احیاگر
روایت است که : روزی سید انبیاء (ص) در مسجد نشسته بودند که جماعتی از بزرگان عرب و قریش خدمت آن بزرگوار شرفیاب شدند و عرض کردند : ای افتخار عرب!ما را عروسی هست و دختر فلان را به پسر فلان می‌دهیم و آنها از اشرافند و با شما نسبتی دارند، استدعا می‌کنیم که فاطمه (س) را در این عروسی رخصت فرمایی که مجلس ما را مزین فرماید به قدوم خود.
حضرت رسول (ص) فرمودند :«از فاطمه طاهره می‌پرسم: اگر اراده کند خواهد آمد».
پیامبر در خانه به فاطمه (س) فرمودند:«ای فاطمه و ای نور دیده من! اکابر عرب جمع شدند و عروسی دارند و به نزد من آمدند که تو را به عروسی خود برند خواهی رفت یا نه؟»
فاطمه (ع) زمانی سر در پیش افکند، بعد از آن سر برآورد و عرض کرد :«ای پدر بزرگوار! ایشان که مرا به عروسی خواسته‌اند، مقصود آنها استهزاء است نسبت به من زیرا که زنان قریش همه با لباس‌های فاخر و جواهر زینت کرده‌اند و با کمال حشمت و تنعم نشسته‌اند و مرا لباسی غیر از چادری و کهنه پیراهنی و کفشی که چند جای او را وصله‌ زده‌ام چیز دیگر نیست و با این حال رفتن به آنجا غیر شماتت حاصلی ندارد».چون رسول اکرم (ص) از فاطمه (س) این کلمات را شنید بسیار غمناک گردید در آن حال جبرئیل نازل شد و عرض کرد :«یا رسول الله! حق تعالی سلام می فرستد و می‌فرماید فاطمه را با لباسی که دارد به عروسی بفرست که ما را در این حکمتی است».
رسول اکرم(ص) پیغام حق تعالی را به فاطمه رسانید، سپس زهرا شکر حق تعالی را به جا آورد و عرض کرد :«صدقنا و آمنا هر چه امر و حکم الهی است عین لطف و مرحمت است».
آنگاه  حضرت صدیقه (ع) برخاست و با جامه‌های کهنه خود به عروسی تشریف برد اما از جهت شماتت زنان قریش دلتنگ بود، فرشتگان هفت آسمان و زمین سر نیاز به درگاه بی‌نیاز نهادند، عرض کردند:«بارخدایا! این دختر پیغمبر آخرالزمان است که او را از جمله پیغمبران برگزیدی، آیا او را دلشکسته می‌نمایی؟
خطاب از جانب رب الارباب به جبرییل شد که دختر برگزیده ما را دریاب و آنچه باید به جهت او مهیا کن.
پس امین وحی به شتاب تمام به جنت فردوس شتافت و برای او جامه‌های بهشتی حاضر نمود و هنوز حضرت فاطمه (س) هفت قدم از خانه بیرون ننهاده بود که صد هزار حوری ماه لقاگرد وی حاضر شدند و جبرئیل سر تا پای فاطمه طاهره را از سندس و استبرق بیاراست و حوریان هر ساعت خاک قدم فاطمه را به دیده می‌کشیدند، چون فاطمه این لطف و حشمت حق تعالی را نسبت به خود ملاحظه کرد، به سجده شکر رفت <br> حق تعالی چندان از نور لطف خود روشنایی و تجلی به فاطمه (ع) نثار کرد که شرح آن ممکن نیست، پس فاطمه حمد و ثنای الهی می‌کرد و می‌رفت تا آنکه به خانه عروس رسید،‌ زنان قریش به انتظار مقدم شریف فاطمه بودند که ناگاه روشنایی و نوری مشاهده کردند، چون برق که عالم از آن روشن شد، مردم آن محل همگی متعجب شدند که این روشنایی چیست، ناگاه آواز از حوریان برآمد که هرکه می‌شنید از خود بی خود می‌شد و همه زنان از حسن صورت فاطمه متحیر شدند و عروس را تنها گذاشتند، و به استقبال ایشان شتافتند فاطمه را دیدند که صد هزار حوری بهشتی با او خرامان می‌آمدند و حوران عود عنبر می‌سوختند و از بوی خوش ایشان جمله زنان مدهوش شدند، همه به یک بار در قدم فاطمه افتادند و دست و پای او را بوسیده و با تعظیم هرچه تمامتر اورا به خانه آوردند.
چون آن سیده زنان قرار گرفت، حوریان گرد او صف زده بر روی هوا ایستادند، به نحوی که پای هیچکدام بر زمین نبود، زنان عرب از مشاهده این امرو عطرهای بهشتی دم به دم می‌افتادند، و سجده می‌کردند و عروس نیز از کرسی درافتاد و بیهوش شد و بعد از ساعتی در آن بی‌هوشی مرد، چون عروس را مرده یافتند همه فریاد واویلا برآوردند و به گریه و زاری نشستند، و عروسی به عزا مبدل شد.حضرت فاطمه از مشاهده آن حال برخاست تجدید وضو نمود و دو رکعت نماز به جای آورد بعد از آن سر به سجده نهاد و عرض کرد:«ملکا، پادشاها! به عزت و جلال بی‌زوال تو و به حرمت شرف طاعت بندگان خالص تو و به برکت محمد و علی که برگزیدگان تواند که این عروس را زنده گردان».
هنور حضرت فاطمه (س) در مناجات بود که عروس از جا برخاست و به دست حضرت فاطمه (س) افتاد و عرض کرد:«السلام علیک یا بنت‌ رسول‌الله(ص) تو و پدر تو بر حقید و خدای را که شما پرستش می‌کنید بر حق است و کفاری که راه بت‌پرستی را گرفته‌اند بر باطلند».
گویند در آن روز هفتصد نفر از کسان عروس و غیر ایشان به شرف اسلام مشرف شدند و این مطلب در تمام شهر منتشر گردید پس فاطمه زهرا (س) مراجعت نمود به خانه و شرح آن واقعه را بای پدر بزرگوار خود بیان نمود، رسول اکرم (ص) سجده شکر به جای آوردند، سپس فرمودند:«ای نور دیده! از آنچه گفتی من هزاران بیشتر و بهتر از حق تعالی امید دارم».
 






 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سلیمان رحیمی 88/3/23:: 11:34 عصر     |     () نظر