نخل خدا
در عملیات کربلای 5، من و چند نفر از دوستانم مأموریت داشتیم برویم جلو و پشت شهر دو عیجی خودروهای دشمن را بزنیم. همین کار را کردیم. اما پس از زدن چند خودرو مجبور شدیم عقبنشینی کنیم. در همین حین عراقیها ما را محاصره کردند. راه فرار نداشتیم. یکی از بچهها داوطلب شد که به صورت درازکش روی سیم بخوابد و بقیه از روی او رد بشوند تا حداقل یک نفر نجات پیدا کند و موقعیت ما را به لشکر اطلاع بدهد. با هم مشورت میکردیم که یک آرپیجی عراقی خورد پای درخت خرما و درخت افتاد روی سیم و همه ما نجات پیدا کردیم.
ماووت
از خط ماووت عراق برمیگشتیم؛به بانه رسیدیم. رفتیم اعزام نیرو و بعد از صرف غذا ساعت 4 بعد از ظهر آماده شدیم که حرکت کنیم به سمت لشکر ویژه شهدا. هر کاری کردیم خودرو روشن نشد که نشد. هوا تاریک شد و ناچار همان جا خوابیدیم. صبح به ما خبر رسید که آن شب تا صبح منافقان لب تونل بانه در کمین ما بودند. روشن نشدن خودرو امداد غیبی بود.
دفاع آبی
روز سوم عملیات بیتالمقدس 4 بود که عراق اقدام به بمباران شیمیایی کرد. حدود 20 متری، گروهانی از گردان ما در شاخ سومر یک عامل خردل فرود آمد. اما به مدد الهی بلافاصله باران شروع به باریدن کرد و عامل را از شیار شست. بارش تگرگ هم تک قایقهای عراقی را خنثی کرد.
امواج در منطقه عملیاتی کربلای 8 برای شکستن خط دشمن داخل آب رفتیم. امواج، ما را خیلی زود به طرف نیروهای خودی برگرداند. همه بچهها از نزدیک شدن به خط دشمن ناامید شدند. اما بعد از کمی تأمل، متوجه شدیم آب دارد ما را دوباره به طرف عراق هدایت میکند. امواج و سر و صدای جزر و مد آب باعث شد دشمن متوجه رسیدن نیروهای ما به خطش نشود. |