سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش میراثى است گزین و آداب ، زیورهاى نوین جان و تن و اندیشه آینه روشن . [نهج البلاغه]
محبت

شیطان نزد پیامبران الهى مى آمد و بیشتر از همه با حضرت یحیى انس ‍ داشت .

روزى حضرت یحیى به او گفت :من از تو سؤالى دارم.

شیطان در پاسخ گفت :مقام تو بالاتر از آن است که سؤال تو را جواب ندهم ، هر چه مى خواهى بپرس ‍ پاسخت را خواهم داد.

حضرت یحیى گفت: دوست دارم دامهایت را که به وسیله آنها فرزندان آدم شکار کرده و گمراه مى‌کنى، به من نشان دهى .

شیطان گفت: با کمال میل خواسته تو را بجا مى آورم .

شیطان در قیافه‌اى عجیب و با وسایل گوناگون خود را به حضرت نشان داد و توضیح داد که چگونه با آن وسایل رنگارنگ فرزندان آدم را گول زده و به سوى گمراهى مى‌برد.

حضرت یحیى پرسید: آیا هیچ شده که لحظه‌اى به من پیروز شوى؟

ابلیس جواب داد: نه، هرگز! ولى در تو خصلتى هست که از آن شاد و خرسندم .

حضرت یحیی فرمود: آن خصلت چیست؟

شیطان پاسخ داد: تو مردی پرخور هستی و هنگامى که بر سر سفره می‌نشینی زیاد مى‌خورى و سنگین مى‌شوى، بدین جهت از انجام بعضى نمازهاى مستحبى و شب زنده دارى باز مى‌مانى.

آنگاه حضرت یحیى گفت :من با خداوند عهد کردم که هرگز غذا را به طور کامل نخورم و از طعام سیر نشوم ، تا خدا را ملاقات نمایم .

و شیطان گفت :من نیز با خود پیمان بستم که هیچ مؤمنى را نصیحت نکنم ، تا خدا را ملاقات کنم.

شیطان این را گفت و رفت و دیگر هیچ‌گاه بازنگشت

بدین وسیله حضرت یحیى یکى از مهمترین دامهاى شیطان را از خود دور نمود.

بحار الأنوار - علامة مجلسی - ج 14 - صص 171 - 173


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سلیمان رحیمی 86/6/19:: 12:53 صبح     |     () نظر