سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که ما أهل‏بیت را دوست گیرد ، درویشى را همچون پوشاک بپذیرد [ و گاه این سخن را به معنى دیگر تأویل کنند که اینجا جاى آوردن آن نیست . ] [نهج البلاغه]
محبت

آورده‏اند که در زمانِ رسول علیه الصلاة و السلام، شخصی بود بسیار مهمان دوست و زنی داشت در نهایتِ خست و لئیم. آن مرد از توهم و خوف جنگ و فریاد برآوردن آن زن از کراهت نمودنِ مهمان، بسیار مرارت داشت. آن مرد لاعلاج روزی به خدمت حضرت رسول‏صلی الله علیه وآله رفت و کیفیت احوال و ماجرا را بیان واقع کرد. حضرت فرمودند که برو به خانه. به آن زن بگو در حالتی که مهمان می‏آید، در پشت در مشاهده کن و هنگام بیرون رفتن مهمان نیز در عقب سر ایشان ملتفت شود و نگاه کن تا ببینی که خداوند عالمیان چه برکتی و چه خیری در حقّ مهمان‏داری عنایت فرموده.
پس آن مرد به خانه رفت و با زن خود گفت که امروز رسول‏صلی الله علیه وآله را با دو سه نفر دیگر به مهمانی طلبیده‏ام. لهذا توقع دارم که کج خلقی نکنی و بخل را فرو گذاری و حضرت فرمودند که در حالت داخل شدن مهمان و در حالت بیرون رفتن نگاه کن تا ببینی آن چه را خد ای تعالی به برکت مهمان ارزانی داشته است.
آن زن را به هزار عجز راضی کرد و تهیه اسباب ضیافت را ساخت. چون وقت داخل شدن مهمانان شد، دید که در دامن مهمانان گوشت و میوه‏های بسیار است و داخل خانه شدند. چون وقت بیرون رفتن مهمانان شد، دید که گزنده‏ها و مار و کژدم بسیار در دامن ایشان آویخته، از خانه بیرون شدند. آن زن تعجب کنان نزد شوهر آمد و گفت چنین چیزی را دیدم. شوهر گفت: من از رسول خدا می‏پرسم. رسول خدا فرمودند: آن نعمت‏ها به برکت آن است که خداوند عالم به سبب مهمانی و میزبانی ارزانی فرموده و آن گزنده‏ها، گناهانِ صاحب خانه است که بیرون می‏رود. پس از آن، آن زن چنان راغب مهمان شد که تمام عمر در باب مهمانی کردن به شوهر خود همیشه تأکید می‏کرد.

 

 مجموعه اشعار و آثار فارسی شیخ بهایی، صص 193 - 199.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سلیمان رحیمی 86/6/17:: 10:46 عصر     |     () نظر

داستان‌هاى بسیارى درباره دستگیرى علامه بحرالعلوم از بینوایان و رسیدگى او به حال‏ مستمندان نقل شده است. برخی نقل کرده‌اند که او شب‌ها همانند جدش‏ امیرالمؤمنین علیه‌السلام کوله‏بارى از مواد غذایى را بر دوش مى‏گرفت و از تاریکى شب ‏استفاده مى‏کرد، و در کوچه‏هاى نجف راه مى‏افتاد و بر در خانه هر فقیر مستمندى مقدارى غذا و پول قرار مى‏داد و همواره از حال مردم سؤال مى‏کرد و به ‏بینوایان رسیدگى کامل داشت.

نوشته‏اند شبى ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سلیمان رحیمی 86/6/17:: 12:59 عصر     |     () نظر

 

حدود دویست و شانزده یا سیصد و شانزده سال قبل از هجرت، در روستاى «جى‏» (از روستاهاى اصفهان) فرزندى به دنیا آمد، که نامش را «روزبه‏» گذاشتند و بعدها پیامبر اسلام(ص) او را «سلمان‏» نامید.
پدر سلمان «بدخشان کاهن‏» (روحانى زرتشتى) بود و کار همیشگى‏اش هیزم نهادن بر شعله آتش. با اینکه سلمان در میان خاندان و محیطى زرتشتى دیده به جهان گشود، ولى هرگز در برابر آتش سر فرود نیاورد و به خداى یکتا اعتقاد یافت. سلمان در دوران کودکى مادرش را از دست داد و عمه‏اش سرپرستى او را به عهده گرفت.
سلمان، بعد از آنکه دریافت قرار است او را شش ماه با اعمال شاقه زندانى سازند و پس از آن اگر به آیین نیاکانش ایمان نیاورد اعدامش کنند، با همکارى عمه‏اش گریخت و روانه بیابان شد. در بیابان کاروانى دید که به سوى شام مى‏رفت; پس به مسافران پیوست و رهسپار سرزمینهاى ناشناخته گردید.
سرانجام سلمانادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سلیمان رحیمی 86/6/17:: 9:42 صبح     |     () نظر

حاتم اصم، عارف و زاهد مشهور خراسان، در قرن سوم هجرى می زیست

 وی در زهد و حکمت، سخنانی دل انگیز دارد،

حاتم، خواندن قرآن و حکایت پارسایان را در تزکیه نفس بسیار مؤثر مى‏دانست.

نقل است که چون به بغداد آمد، خلیفه را گفتند که زاهد خراسان آمده است.

او را خواست و چون حاتم از در درآمد،

خلیفه را گفت: اى زاهد!

خلیفه گفت: من، زاهد نیستم که همه دنیا، زیر فرمان من است.

 زاهد تویى که به اندک قناعت مى‏کنى و چیزى از دنیا براى خود اندوخته نمی کنی.

حاتم گفت:  نه؛ زاهد تویى که به کمترین چیز و  بى‏ارزش‏ترین متاع که دنیا باشد، قناعت کرده‏اى.

 مگر قرآن نفرموده است که متاع دنیا اندک است و تو بیش از این "اندک" براى خود گرد نیاورده‏اى.

نصیب من از نعمت‏هاى خدا، بسى بیش از آن است که تو دارى؛ پس زاهد تویى!

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سلیمان رحیمی 86/6/17:: 9:36 صبح     |     () نظر

 

موعظه های خداوند متعال :

خداوند به حضرت موسی خطاب فرمود : من سه کار نسبت به تو می کنم تو نیز در مقابل سه عمل انجام ده .

گفت آن ها چیست ؟

فرمود : من نعمت های فراوان بی منت به تو داده ام , تو هم اگر به کسی چیزی دادی منت مگذار, من عذر و توبه ترا می پذیرم هرچند نافرمانی بسیار کرده باشی , تو نیز عذر جفاکاران را بپذیر , من عمل فردارا امروز نخواهم , تو هم امروز روزی  فردا را مخواه.                                          

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سلیمان رحیمی 86/6/16:: 12:58 صبح     |     () نظر

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سلیمان رحیمی 86/6/16:: 12:54 صبح     |     () نظر

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سلیمان رحیمی 86/6/15:: 11:45 عصر     |     () نظر
<      1   2   3      >